سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام

سلام به رودهای  ،جاری که نفس زندگی با جریان آنها معنا پیدا می کند!سلام به دریا ،که از صدای امواج خروشان او عظمت  وسعت به آدمی دست می دهد!سلام به کوهها، که  از بلند ای قله ها نفس گرم سیمرغ در دماوند دلها به وجد می آید!سلام به آفتاب، که زندگی را نوید دوباره به صبح دم امید می دهد!سلام به جنگلهای انبوه ،که با وجود شمار بی حد شان از بخشش نفس کشیدن برای دیگران احساس شور و نشاط از جنبش برگها می گیرند.سلام به ابرها که از بلندای اوج برای سبک بودن به پروازی آسان دل سپرده اند.سلام به جاده ها که در انتهای راه خستگی را از یادها می زدایند.سلام به کویر که از دل شبهای آن می توان به شکوه شب که در خلوت قلبها جای ستاره ها را خالی نگاه می دارد.سلام به لاله های سرخ که از داغ فراق هم چون یعقوب دلی داغدار اما پر امید دارند.سلام به وحشت شبهای تار که حتی برای یک لحظه هم که شده آدمی را از هیاهوی این روزمره گی به یا او می اندازد.سلام به لبخند زیبای عزیزان، که از دیدن آنها وجود انسان ابدی می شود در کالبدی از صمیمیت.سلام به یاد روزهای گذشته که از احساس آن ایام خوش انسان به وجد می آید واز تلخی های آنها آدمی لباس عبرت و تلاش می پوشد.سلام به تاریخ که از نگاه همسویی آن می توان به رفعت گم کردن نام نامردی ها در دل آن با غبار اندوه بار آن     می توان در نگاه تاریخ سازان رنگ مقتضیات به آن داد.سلام به سواحل استوار و مقاوم که از ایستادگی آنها یاد پایمردی و رشادت جوانمردان در عرصه های نبرد در اذهان زنده می شود.و سلام به مردان راستین تاریخ که برای هدایت بشریت قدم در راهی بس دشوار گذاشتند و سختی این راه را چون آبی گوارا بر پیکره خویش به جان خریدند.سلام بر قدمهای استوار حقیقت که ندای گوش نواز آن از پس هر دیواری می گذرد. هیچ باطنی را یارای پوشاندن آن نیست. سلام به وام داران زمان که اشتباهات آنها را بجز از خودشان به کسی دیگر نگفت.سلام بر کسانی که از برکت حضور آنها اجتماع آدمی به جامعه ای پویا و گویا بدل می شود.سلام به بشریت که از بشارت خالق به همه سلام می دهد. و سلام به هر آینه که خود شکنی و خودنمایی را دوست ندارندو جز از حقیقت چیزی دیگر را به نمایش نمی گذارند.و سلام به تو که نفس گرم بودن درکنارت از هزار راحیه خوش تر است. و در هنگامه باتو بودن عطر زندگی را می توان احساس کرد. و من سلام می کنم از روی شادمانی از روی لطافت برگ گل از روی انسانیت و از روی مردم سالاری و از روی عشق و از هر چه که در این دنیا به نیکی از آنها یاد می شود.و من بلند پروازی را دوست دارم چون اوج کمال به من دست می دهد. واین گونه عشق آغاز راه است و بودن ترنم بهاری بس زیباو می نگارم بر گلبرگ درختان و چه زیبا باشد که آن دم با نفساهات جنبش این حرکت و زندگی.و ای تن خسته زندگی را از نو به خاطر بیار که آن همه مستی و شور و نشاط از برای چیست. دلم از این همه دلتنگی به  شماره افتاده است. عشق را به یاد آور که جنبش در آدم و حوا برانگیخت. و داستان دلبران از نو آغاز کرد. واین گونه نقش سبز طبیعت بر چهره بی جان زمین رنگ گرفت.خدایا عجب حالیست این لحظه شیرین که همه به جوش و خورش اند. و من آن لحظه های ناب را در این دفتر خاطره ها به نقشی زیبا بر قالی دلها گره می زنم .و تو نیستی که ببینی که چگونه شماره زمان از دلم رخت بربسته و همه به شادی  این حضور به تماشا ایستاده اند.